●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

                    دیوانگی



چند روزی است که من

باز دیوانه شدم

از غم دوری تو

شمع و پروانه شدم

*

باز سجاده ی من

رنگ چشمان تو شد

مهر و تسبیح دلم

مثل دستان تو شد

*

باز هم شب های من

بوی باران می دهد

بوی نمناک زمین

در بهاران می دهد

*

باز از این پنجره

شعر هایم می روند

گریه هایم می رسند

خنده هایم می روند

*

باز از روی درخت

مرغ عشقم می پرد

آتش عشقت مرا

تا کجاها می برد

*

باز قلبم می تپد

خسته حال و بی نفس

می زند فریاد که

خسته ام از این قفس

*

باز شمعی می شوم

تا بسوزم جان و تن

اشک هایم می چکد

بر دل و دامان من

*

من که رسوایت شدم

می نویسم بر درخت

می نویسم در هوا

یا به روی سنگ سخت

*

می نویسم از غمت

شمع و پروانه شدم

چند روزی می شود

باز دیوانه شدم




تاریخ: 27 / 2 / 1390برچسب:شعر دیوانگی,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی